ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس محمد رضا

جناب سوک چونگ گنجای مایتیریا رو به شما سپردند

 

و شما رو به عنوان مایتریای حقیقی خطاب کردند

این به این معنیه که شما امپراطور میشید

 

این خواسته منه که پدرزن امپراطور بشم

 

تا اون موقع از خودتون مراقبت کنید

چرا این اتفاق میفته؟

 

چرا مردم چنین انتظاراتی از من دارن؟چرا؟

 

هر کی این کتابو بخونه چیزهای متفاوتی داخلش میبینه

تنها یک نفر تونست معنای واقعی شو درک کنه

 

اونو به خوبی یاد بگیر چون
راه نجاتو نشون میده

 

تو این دنیا

 

آینده سونگ آک در دستان شماست

شما یک امپراطوری جدید با نام ما میسازید.

 

من به شما امیدوارم اقا

 

از چیز هایی که پدرت تون میخواستن نترسید

کاری که پدران ما میخوانو فراموش نکن

 

من اومدم تا مایتریا رو ببینم

نه دروغین بلکه مایتریای حقیقی رو

مایتریای واقعی

 

افراد زیادی منو زیر نظر دارن

من یک امپراطور بشم؟
چه طور میتونم بهش برسم؟

در حال حاضر

 

من کتاب مخفی رو میخونم ولی
چیزی رو نشون نمیده

که من یک امپراطور میشم

منم هیچ میلی به این کار ندارم

..چه قدر ناراحت کننده

اگه فقط اعلیحضرت بتونه
دانایی گذشته شو بدست بیاره

چرا باید تو این راه پوچ قدم بزارم؟

 

مشاور تپیونگ

بله

چرا اعلیحضرت خواستن که ارباب ما برگرده؟

 

شاید به خاطر وضع سیاسی که اخیرا تغییر کرده

و در رابطه با مسائل اخیر چوریونگ

من از مسئله ناراحتم

تو چول وون آشفتگی زیادی وجود داره

حق با شماست

همچنین،استاد خیلی زود متوجه همه چی میشه

بهتره فعلا خودشو از این شرایط دور نگهداره

چی کار میتونیم بکنیم که مردم خودشون همه چیو تشخیص یدن؟

به نفعه که هر چه زود تر برگردیم

در اسرع وقت باید این کارو بکنیم

موندن تو چول وون عاقلانه نیست

 

بله،ما دوباره باید به قلعه برگردیم

امیدوارم چوریونگ بدون ما امن باشه

 

حتما همین طوره

حتما همین طوره

ژنرال یون و برادران چیون از اونجا دفاع میکنن

 

ما باید حمایت های اهیگائه رو هم داشته باشیم

 

رفته؟
وانگ گان رفته؟

 

اون که تازه ازدواج کرده

 

بله پدر

 

درسته باید عروس جدیدشو
به چول وون ببره

اون نمیتونه تو جنگ هاش اونو همراه خودش ببره

درسته ولی من حیرت زده شدم که
چوریونگ و جیک ریونگو ترک کرده

خودش که نیست
سولهی هم رفته؟

 

بله جنگجوها برای مدت طولانی در یک محل نمیمونن

اونها به جایی میرن که جنگ هم اونجاست. اما این واقعا شرم اوره

امیدوار بودم سولهی با دائجو ازدواج کنه

پدر،این موضوع دیگه تموم شده است

منظورت چیه؟

تو با سولهی در این مورد حرف زدی؟

 

بله،اون دیگه مسئله ازدواجو مطرح نمیکنه

چی؟ چرا نه؟

تا زمانی که برادرم پادشاه بکجه ست. منم ماجین رو

دشمن خودمون میدونم پدر

من هیچوقت با کسی که دشمن خونوادمه ازدواج نمیکنم

 

عجب شانسی رو از دست دادی

دیوونه شدی؟

 

ما هیچ ارتباطی با بکجه نداریم

این حسیه که من و پدرت

و دو برادرت داریم

چرا همه چیو سخت میکنی؟

درسته،دائجو
ما صداقتشو

تو عروسی ژنرال وانگ حس کردیم

 

فراموش کن کیون هوون برادرته
این تصمیم درسته

 

درسته،حواستو جمع کن،دائجو

 

سولهی بیچاره

 

اون باید دلش شکسته باشه

اون خیلی شیفته توئه دائه جو

... کی میخوان برگردن

 

اعلیحضرت در گئوم سونگه

اون برای یک جنگ دیگه اماده میشه

از دست دادن چوریونگ و جیکریونگ براش سنگین تموم شده

اون میخواد با پس گرفتن گئوم سونگ تلافی کنه

کی این جنگ ها تموم میشه؟
...من خیلی میترسم

 

درسته،شوهرم و پسرانم تو جنگ هستن

زندگی شون به خطر میفته

این کار چه نیازی به حضور خود
شخص اعلیحضرت داره؟

اون میخواد خشمشو نشون بده

 

در واقع اون از پدرش خیلی عصبانیه

 

بله،شنیدم جنگ سختی بوده و اگه پدرشون

کمک کرده بودن شکست نمیخوردیم

نه فقط این بلکه پدرش در مراسم عروسی دشمن ما

وانگ گان به عنوان مهمون حضور پیدا کرده

بر خلاف همه کاری به کار پسرش نداره

بله،همین طوره

 

اعلیحضرت وقتی این اخبارو شنید داغون شد

اون پیرمردو نمیشه پدرش خطاب کرد

 

موافقم

نامادریش باعث همه این بلاهاست

 

اون مرد باید زنشو کنترل کنه

 

اون مادر خونده نیست بلکه یک بلای خانمانسوزه

 

قبول نداری؟

 

مشکلات از هیچ به وجود میاد

یک علت واسه همه این بلاهاست،موافق نیستی؟

 

رود یونگ سان تو مسیر گئوم سونگه

 

بدست گرفتن مناطق آبی عامل موفقیت

این عملیاته

 

بله،مشکل ما قدرت افرادیه
که تو

جزیره و روستاهای ساحلی قرارن دارن

 

اربابان محلی قلب مردم هستند

وانگ گان تونست گئوم سونگ رو از ما بگیره

چون قلب مردم ما رو تسخیر کرد

ما باید تلاش کنیم حمایت مردمو بدست بیاریم

نتیجه از دست دادن حمایت شون
باعث شد که شکست بخوریم

 

ماجین در بجران شدید اقتصادی قرار داره

 

گئوم سونگ خاصه ولی استثنا نیست

این فرصت خوبیه که اعتمادی که
از دست رفته رو بدست بیاریم

درسته،ماجین در حال حاضر در آشفتگی قرار داره

شاه گونگ یی ادعا میکنه که مایتریائه و

مردمشو میکشه

 

بله. سردرگمی در قلمروی دشمن یک مزیت برای ماست

اعلیحضرت درگیری های زیادی وجود داره

استفاده از راه های مختلف خیلی مهمه

 

موافقم،ما باید این تغییراتو در نظر بگیریم و
گئوم سونگو پس بگیریم

 

شجاعت و شور واشتیاق شما
قطعا برای ما پیروزی به همراه میاره

 

ولی بذارین که شکست گذشته مون رو فراموش نکنیم

این عملیات نیازمند زمان و
صبر و برنامه ریری دقیقه

 

بله،اعلیحضرت
ما نباید عجله کنیم

 

قلعه گئوم سونگ اهمیت استراتژیک خیلی زیادی داره

دشمن برای حفظ اون تا پای جونش خواهد جنگید

ولی فرمانده ای که مسئولیت دفاع رو بر عهده داره وانگ گان تیست

 

بلکه ژنرالی به اسم کیم اونه

اگه بتونیم همه جانبه حمله کنیم
شکست شون میدیم

من فکر میکنم نباید تردید کنیم،اعلیحضرت

موافقم،ما به اندازه کافی در موردشون میدونیم

فرمان حمله رو بهمون بدید اعلیحضرت

بهمون دستور بدید اعلیحضرت

من دارم از صبر حرف میزنم

 

نباید از روی عجله و غرور کاری بکنیم

 

قبل از حمله باید تمامی جزئیاتو در نظر بگیریم

 

و بعد حمله رو شروع کنیم
منتظر تصمیم باشین

بله اعلیحضرت.

 

ماجین تو کشور ما جاسوس داره
همون کاری که خودمون انجام میدیم

 

انها فعالیت های ما رو زیر نظر دارن

 

و به گئوم سونگ گزارش میدن

اول باید بزاریم واکنش نشون بدن
بعد استراتژی خودمونو پیاده میکنیم

بله اعلیحضرت

 

اونها تا پای مرگ برای حفظ گئوم سونگ میجنگند

برای این کا به برنامه ریزی دقیق
و نیروی کافی نیاز داریم

من دیگه این پوچیو تحمل نمیکنم

 

پرچم ماجین تو قلمروی من داره
باد میخوره

 

میبینین،فرماندار
کشتی های بکجه رو

 

تونستیم تو سراسر ساحل کشف کنیم

بله من اطلاع داشتم که کیون هوون خودش شخصا اومده

بله،این خیلی خوب نیست
آموزش نظامی پر شده

در مرز ساحلی ما نوسانات زیادی وجود داره

 

این به این معنیه که اونها به زودی حمله میکنند

 

بله،گزارش هایی از کشتی های نظامی
و ماهیگیری وجود داره

 

گزارش حمل و تقل دریافت کردیم

 

میتونیم با نیروی دفاعی که داریم
جلوشونو بگیریم؟

 

فکر نمیکنم ولی باید اینو گزارش بدیم و
درخواست کمک کنیم

 

بله ما برای به دست اوردن این قلمرو به سختی کار کردیم

نمیتونیم اجازه بدیم که اونو پس بگیرن

 

دیدی که همسرمون در حال بازگشته؟

 

بله. اعلیحضرت دستور داده

که بعد از عروسیشون سریع به پایتخت برگرده

پس موقت برگشته؟

فکر میکنم قراره مدتی بمونه

مدتی وظایف شو انجام نمیده

پسر عموی گان یک سربازه.

من مطمئنم که اون به زودی به جنگ فرستاده میشه

 

بله

...یک زنِ دیگه به این خونه اضافه شده

بویونگ،گفتن این حرف باعث دلگرمیه

 

چرا؟

 

هرباری که یک زن به این خونه اضافه بشه

اون از جنگ برمیگرده
من خودم در ناجو بودم

یک زن دیگه از چونگجی امده

چطوری میتونی بخندی دویونگ؟ من که چیز دلگرم کننده ای نمیبینم

میترسم که تا چند سال دیگه این خونه پر از

زن بشه. تو اینطوری فکر نمیکنی ؟

امیدوارم اینطور نشه

 

چوی اونگ

بله اعلیحضرت

بیا

بله اعلیحضرت

 

چه کاری میتونم براتون انجام بدم؟

کشور در حال آماده سازی برای
حمله به شماله

برای این کار باید ارتش بزرگی درست کنیم

همون طور که باید با شیلا مبارزه کنیم

میدونم،اعلیحضرت

ما باید از طریق بالهه به سمت شمال پیشروی کنیم

در حقیقت بالهه کشور خواهری ماست

این کشور توسط یک مهاجر گوگوریویی به نام ته جویونگ تاسیس شده

 

بله

 

بالهه به خاطر وجود تانگ ضعیف و کوچیک شده

 

ما میتونیم خیتان رو سرنگون و چین رو فتح کنیم اگر

دست تو دست بالهه بذاریم

 

تو چی فکر میکنی چوی اونگ؟

واقعا نقشه بزرگیه اعلیحضرت

واقعا اینطوریه؟

بله اعلیحضرت

ولی افرادی هستن که به نقشه من اعتقادی ندارن

 

فکر میکنم امپراطور بدشانسی هستم
موافق نیستی؟

 

جواب بده

 

مردان احمق نمیتونن آینده نگری کنن

اعلیحضرت باید کاری کنه که درک کنن

بله

 

وقتی اولین بار اجیته رو دیدم
انگار بیدار شدم

اون در مورد ساختن یک امپراطوری بزرگ مرکزی صحبت میکرد

 

این امپراطوری ایه که در چین ساخته میشه

گوگوریو یک بار اینکارو انجام داده و بالهه هم یک

پادشاهی عظیم رو در شمال ساخته

ولی گوگوریو نابود شد و بالهه هم در حال فروپاشیه.

تو میتونی منو برای اراده انجام اینکار سرزنشم کنی؟

 

نه نمیتونم اعلیحضرت

...میدونم که فقط یه چند نفر
میتونم اعتماد کنم

 

چه انتخابی میتونم یکنم ولی
همه کار رو باید خودم انجام بدم؟

میدونی چرا یک پادشاه تلاش میکنه
تا یک امپراطوری بسازه؟

برای تاج و تخت؟ برای افتخار و شکوه که نیست
تو میتونی اینطور فکر کنی

چون من میخوام بهشت ابدی ساخته بشه و

 

خودش تنها خدا باشه

تنها خودش خدای آسمان و زمین باشه و

 

مردم قدرتشو بفهمن

 

ولی بهشت چیزی زیادی به ما نمیده

یک بار متولد میشی یک بارم میمیری
تو هر سنی از بیماری و مرگ

 

غم و اندوه بزرگی نسیبت میشه

 

به خاطر ترس از مرگ نیست
ولی به خاطر ترس

تحقق خوابی که داری

 

اعلیحضرت؟ شما درد بزرگی دارید؟

نه

درد با نوشیدن یک شراب قوی منو ترک میکنه

ولی شما مست میشین

بله البته

 

شراب چیز خوبیه

دردتو ساکت میکنه و استرسو ازت دور میکنه

 

خیلی دیره،ولی احساس بدی ندارم

 

میخوام یک کم قدم بزنم با من بیا چوی اونگ.

 

بله اعلیحضرت

 

بیا چرخی بزنیم و شرایطو بررسی کنیم

 

به کجا رسیدیم اعلیحضرت؟

 

اداره های دولتی مختلفی وجود دارن

 

ما داریم به بخش مطالعه بخش
زبان خارجی میریم

 

مطالعات زبان خارجی؟

بله ما باید زبون دشمنو بلد باشیم تا بتونیم شکستش بدیم

 

از این طرف

 

ما فقط گفتیم که پایتخت تانگ چانگ آنه

 

با بیش از یک ملیون نفر

ما باید از بالهه فراتر بریم و قلمروی تانگ رو فتح کنیم

بعضی از شما ماموریت های مهمی
تو این راه دارین

به تانگ میرین و اطلاعات مهمی بدست میارین

به تانگ میرین اطلاعات مهمی بدست میارین

وقتی تانگو فتح کنیم
خیلی به دردمون میخوره

افرادی باشن که وظایف دولتو انجام بدن

 

اون مرد پسر عموی ژنرال وانگه

اون تو تانگ تحصیل کرده واسه
همین اونو مربی کردم

به نظر میاد محقق خوبی شده باشه

 

ما باید زبانشونو یاد بگیریم
تا بتونیم حکومت کنیم

بیا از قصر بریم بیرون

بیرون قصر؟

چرا که نه؟

شبه،اعلیحضرت

اهمیتی نداره

 

میخوام ببینم دارن چی کار میکنن

آموزش نظامی در حال کامل شدنه

 

بله اعلیحضرت

 

گفتی اعلیحضرت به خارج قصر رفته؟

 

چرا؟ به چه دلیلی اونم این موقع شب؟

ابتدا به بخش آموزش زبان خارجی رفته

بعدشم برای دیدن آموزش نظامی به بیرون رفته

پس دارن بازرسی میکنن

همین طوره

 

چه کسی همراهیشون میکنه؟

چوی اونگ و فرمانده گئوم دائه از گارد سلطنتی

 

بریم

 

میخواین اونو همراهی کنین؟

من باید باشم

نباید بزاریم کسی در مورد مشکلات حرف بزنه

اعلیحضرت ممکنه اونها رو ببینه

گارد سلطنتی رو اماده کنید

 

بله مشاور

 

این مرد بدنش خیلی سرده

نه،اون دیگه مرده

بیا قبل از این که کسی لباسشو برداره
لباسشو برداریم

کمکم کن

 

لباسهای گرمیه
امروز رو دور شانسیم

 

اعلیحضرت. هوای شب سرده شما خوبین؟

نگرانی من برای توئه هرچی نباشه تو هنوز بچه ای

سعی کن دست و پاهاتو گرم نگه داری

بله اعلیحضرت

 

اون یک مرد نیست؟

اون مرد از سرما مرده؟

 

به نظر میرسه اینطور باشه،اعلیحضرت

اون یه ولگرده

خواهش میکنم بهش نگاه نکنید
به راه تون ادامه بدین

 

چقدر شرم آوره

اون باید مست بوده باشه

 

به خاطر گرمای بدنش لباس هاشو درآورده

شاید،لطفا به حرکت تون ادامه بدین

 

این به خاطر اینه که قانونهای سخت گیرانه ای وجود نداره

شراب و بی عقلی باعث مرگ این مرد شده

بریم

 

مادر . اونا اعلیحضرت صداش زدن

اونا دیوونه ن

چرا امپراطور باید این موقع از شب اینجا بیاد؟

اگر اون مرد امپراطور باشه

باید بدونه که اون مرد به خاطر گرسنگی مرده

 

بیا بریم.

 

خیلی کندین

حرکت کنین

 

افراد عقب نمونین

 

سلاح ها رو بردارین

 

اگه بخواین با این سرعت حرکت کنید
تو یک نبرد واقعی مردین

سریع

 

شب شده و هوا تاریکه
آموزشو برای آمروز متوقف میکنیم

بله،سربازهایی که از روی اجبار اینجان
درست همکاری نمیکنن

 

زمانش فرا رسیده

 

بله.

 

مشکل بزرگ ما زندانی هاییه که در جنگ با
شیلا گرفتیم

حاضر نیستن به دستورات گوش بدن

 

اون اعلیحضرت نیست؟

اره خودشه.

 

اعلیحضرت. چی باعث شده که این موقع تو این شب سرد به اینجا بیاین؟

دارم نگاهی به اطراف میندازم

 

به خاطر تلاش هاتون شما رو تحسین میکنم

 

ما فقط داریم وظیفه مون رو انجام میدیم

آموزش های نظامی واقعا دشواره مخصوصا این که

 

یک مبتدی رو به یک سرباز خوب تبدیل کنی

 

بله. اکثر سربازای ما یا خیلی جوونن یا خیلی پیر

زندانیان جنگ شیلا سربازهای ما شدن

همین موضوع کارو سخت میکنه

شیلا؟

بله،ما گروه بزرگی از زندانی های
جنگ با شیلا داریم

داریم تلاش میکنیم به اونها هم آموزش بدیم

 

شیلا...میتونیم از سرباز های فاسد
شیلا به نفع خودمون استفاده کنیم

حس کردم باید تلاش مونو بکنیم

بی فایده است شیلا
ملت سردرگمیه

تلاشتو کردی دیگه این کار نکن
به دنبال گرینه های دیگه باش

بله اعلیحضرت

 

مشاور،چی شده که اینجا امدین؟

شما چه طور اجیته؟

 

من بعد از شنیدن بازدید اعلیحضرت خودمو رسوندم

واقعا؟شما از خودگذشتگی زیادی دارین

 

من از پیشرفتی که داشتین خوشحالم

با تعهدی که نسبت به کارتون دارین
حتما به اهداف مون میرسیم

ما شمالو بدون شکست فتح میکنیم

لطفتون پاینده باد

 

ولی در مورد سربازهای کشور شیلا

نباید بخشی از ارتش ما باشن

اونارو بنداز بیرون

 

ولی اعلیحضرت

به دستور احترام بزار

 

بله اعلیحضرت

ده تا مرد خوب میتونن هزار تا مرد ناکارآمد رو شکست بدن

مردان شیلا تنبلن و کشورشون در
سردرگمی قرار داره

اگه به خودم باشه همه شونو
تو اقیانوس میندازم

 

شیلا یک کشور جهنمیه

کشور جهنمی

 

اعلیحضرت

 

شما خوبید اعلیحضرت؟

 

اینو بنوشید اعلیحضرت

شما واسه امدن عجله داشتین
و لباس گرم نپوشیدین

بله،بدش به من

 

اعلیحضرت،چرا در مورد گشت زنی تون
به من اطلاع ندادین؟

 

یهویی تصمیمشو گرفتم

چی باعث شده به اینجا بیای آجیته؟

شنیدم قراره بازدید کنید
با عجله خودمو رسوندم

 

روی وظایفت تمرکز کن
نیازی به این کار نبود

 

بله اعلیحضرت.

 

شب لذت بخشیه
همه مشغول کار هستن

تا آینده ای روشن داشته باشیم
بایدم این طور باشه

 

چوی اونگ

 

بله اعلیحضرت

 

بیا برگردیم

 

مشاور

بله اعلیحضرت

اجازه بده امشب سربازهای این اتاق جشن بگیرند و غذا و

نوشیدنی خوب بخورن

بله اعلیحضرت

ژنرال وانگ فردا به پایتخت برمیگردند

یک استقبال خوب ازش به عمل بیارین

 

بله اعلیحضرت

 

کار خوبتونو ادامه بدید

لطفتون پاینده باد

 

منتظر چی هستین؟ برگردین سر پستهاتون

بله مشاور

 

شما هم برگردین،اجیته

 

بله مشاور.

 

گفتی اعلیحضرت از قصر خارج شدن؟

 

اون برای بازدید به محل آموزش نظامی رفته

بدون همراهی گارد؟

ژنرال یون بی و افرادشون
پشت سرش رفتن

 

شب ها هنوز درد دارین؟

بله ملکه

همه دارن ایشونو همراهی میکنن

 

کاری از دست پزشک بر نمیاد
راه حلی وجود نداره

حقیقت داره که اون هرشب با نوشیدن شرابهای قوی با

دردش میجنگه؟

بله اعلیحضرت

بقیه تو زمان مشابه مثل الان چی کار میکنن؟

 

در موردش با کسی حرف نمیزنن و
راهی پیدا نمیکنن

عوارض بد این بیماری ادامه داره

ما روی یک آتشفشان نشستیم که
هر لحظه ممکنه فوران کنه

جند نفر دیگه باید از این بیماری صدمه ببینن
تا در موردش حرف بزنه؟

حالا هم اون بازدید های خارج از قصرو شروع کرده

اتفاق بعدی چیه؟

 

میتونین برین

بله،ملکه

 

اعلیحضرت به یک دیوانه تبدیل شده

 

...کسی هم نمیتونه در موردش حرفی بزنه

فتح شمال؟ حتی منم میدونم که این بی معنیه

ولی هیچ کس شجاعت حرف زدن و متوقف کردنشو نداره

ملکه. ژنرال وانگ داره برمیگرده

 

چی؟

 

گفتم که ایشون از چونگ جی برگشته

شاید بتونین باهاش حرف بزنین

 

ژنرال وانگ

 

خوش اومدید ژنرال وانگ

 

ممنونم مشاور

 

امیدوارم همه چی بر وفق مراد باشه

 

یک مردی مثل من هیچ وقت
تو راحتی و آسایش نیست

به خاظر پیروزی تون تبریک میگم

 

ممنونم.

 

خوش اومدید ژنرال وانگ

 

خوبین؟

بله،من خوبم

بابت پیروزیتون بهتون تبریک میگم.

ممنونم

مبارکه ژنرال وانگ

 

تبریک میگیم،ژنرال وانگ

با خاطر لطفی که به من دارین و

استقبال گرمی که انجام دادین
ممنونم

همش به خاطر لطف اعلیحضرته

همچین مردی شایسته چنین استقبالیه

شکسته نفسی نفرمایید

 

ممنونم

 

ژنرال وانگ رو تا داخل همراهی کنید

بله

 

شما میتونی با پسر عموی من بری

بله اقا

 

هیچکس بهتر از ژنرال وانگ نیست

که بتونه چنین دستاوردهای جنگی بدست بیاره

بله،درست میگی
واسه همینه که برای اعلیحضرت باارزشه

ولی اون زن دیگه ای با خودش آورده

الان سه تا داره

خوشحالم قبول نکردیم با
یون هوا ازدواج کنه

بفهم چه حرفی میزنی،زن

 

خدای من حواسم نبود

 

خیلی طول کشید
برادر گان خیلی طولانی شده بود

 

در مورد جنگ شنیدم

شما موفق شدین اون دو قلعه رو و همچنین

رودخانه نکدونگی بگیرید

 

بله،اعلیحضرت
این پیروزی همش به خاطر تدابیر شماست

 

نه،این کارو شما انجام دادین

 

کیون هوون از بکجه باید
خیلی عصبانی باشه

مناطقی که گرفته بود دوباره از دست داد

 

ممنونم اعلیحضرت

پیروزی فوق العاده ای بود
زمینه ها برای رفتن به شمال

مداوم در حال پیشرفته

خبرشو دارم

کارهای زیادی باید انجام بشه

 

واسه همین شما رو احضار کردم

هیچ کس حاضر نیست حرف بزنه

چوی اونگ

بله اعلیحضرت

این ژنرال وانگه که درباره اش حرف زدیم

یادت میاد؟

اسم من چوی اونگه ژنرال

منم وانگ گان هستم

 

بیا امشب بنوشیم ژنرال وانگ

از لطف تون سپاسگزارم،اعلیحضرت

من اخیرا به شراب خیلی علاقه پیدا کردم

من تقریبا همیشه مستم

خدمتکار،شراب های بیشتری برامون بیار

بله،اعلیحضرت

 

بیا بنوشیم امشب حرف میزنیم

 

دلم برات تنگ شده بود،برادر
خیلی دلم برات تنگ شده بود

ممنونم اعلیحضرت

 

سفر سخت و طولانی داشتین

 

نه،خواهر

لطفا به عضو جدید خانواده
با مهربانی نگاه کنید

 

تو این خونه همه چی دست خود شماست

 

متوجه شدی؟

بله

 

ولی من به امور کلی خونه نظارت میکنم

 

بله

 

خوبه

شما تو چول وون زندگی میکنین و
به خانواده وانگ تعلق دارین

باید آداب و رسوم این خانواده رو
به خوبی یاد بگیرین

 

بله

 

امروز برادر برگشته

ایشون توی قصر هستن
خونه رو خوب تمیز کنید

 

و شام تدارک ببینین

بله،ارباب

شما تازه رسیدین بهتره استراحت کنین

محل اقامت شونو بهش نشون بدین

 

بله

ممنونم،ارباب

 

دیگه میتونم برم؟

 

بله

 

منم سرم خیلی شلوغ بوده و
کارهایی داشتم

که اصلا اسون نبوده

 

زمان کوتاه و راه طولانیه

 

ولی بقیه دیدگاه منو درک نمیکنن

 

واسه همین قوانینو اصلاح کردم
مراسم بودایی ها رو برگزار کردم

 

حادثه های ناخوشایندی هم به وجود آمد

من سوک چونگو کشتم
خبردار شدی؟

 

بله،اعلیحضرت

سوک چونگ منو نفرین کرد

منم ده ها تن از شاگرداشو کشتم

 

تنها راه برای حفظ قوانین همین بود

شما که میدونی من میتونم ذهنو بخونم

 

بله،اعلیحضرت

سوک چونگ کشته شد
چون گفت من مایتریا نیستم

تو هم انکار میکنی؟

 

البته که نه،اعلیحضرت

واسه همین کشتمش

 

میدونی قبل از مرگش چی میگفت؟

شما مایتریا نیستین
همه میدونن

یک مایتریای جدید داره خودشو آماده میکنه

تا دنیای فردا رو بسازه

شما محکوم میشین
بهشت شما رو محکوم میکنه

 

..اعلیحضرت

 

برادر گان

بله،اعلیحضرت

سوک چونگ گفت من دنیا رو خراب کردم

یک مایتریای جدید هست که دنیای جدید میسازه

 

کی میتونه اون مایتریا باشه؟

یک مایتریای دیگه

ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس محمد رضا
تلگرام:wanggun2000